دنیا چو خانه ایست تو را بر سر دوراه...
یچ بادی تکان نمیدادش..
تکیه اس تا به آسمان ها بود
هیچ بادی تکان نمیدادش
در خیابان ثدم که بر میداشت
هیچ دستی نشان نمیدادش
آن زمانی که شل گره میزد
روسری های عشوه را بر سر
سر به زیرانه گرچه می آمد،
بوق اما امان نمی دادش
می خرامید و دلبری میرد
باز آهوی خوش خیال اما
در چراگاه چشم های هوس
هیچ گرگی زماننمی دادش
تا به روزی رسان توکل کرد
برکت بین سفره اش گل کرد
شهوت تشنه ی شکم سیران
وعده آب و نان نمیدادش
لب بلوار منتظر مانده،
کمی از قبل ها معطل تر
در عوض عشق و حال راننده
سفری رایگان نمیدادش
علی فردوسی
از عفت و طهارت وپاکیو روشنی
دایم وجود خویشتن اندر حصار دار
دنیا چو خانه ایست تو را بر سر دوراه
این خانه در تصرف خود مستعار دارد
[ سه شنبه 93/12/26 ] [ 10:14 صبح ] [ شهیده ]
نظر